چگونه می شود به استعداد ورزشی در کودکان خود پی ببریم؟
استعداد در ورزش با ویژگی های ریخت شناختی ذاتی ژنتیکی ، توانایی های روانی- حرکتی و عملکردی ، ویژگی های شناختی و اجتماعی و همچنین انگیزه تعریف می شود. باشگاه ورزشی ، مربی ، محیط اجتماعی نقش واسطه را دراین میان ایفا می کنند.
بیکر در کتاب شناسایی و توسعه استعداد در ورزش ، استعداد را در فوتبال با توجه به ۴ گروه پیش بینی کننده: پیش بینی کننده تن سنجی ، پیش بینی کننده های فیزیولوژیکی-حرکتی ، پیش بینی کننده های روانشناختی و اجتماعی تعریف می کند.
استعداد در ورزش ترکیبی از مهارت های حرکتی زیستی ، خلاقیت و انگیزه درونی بالاتر از حد متوسط است. کودکان با استعداد دارای چندین ویژگی مشترک هستند که شامل موارد زیر است: آنها رفتار مشابهی از خود نشان می دهند ، محیط کلید تحقق توانایی های آنها است ، اگر انگیزه کافی نداشته باشند علاقه خود را از دست می دهند ، دنیای اطراف خود را متفاوت تجربه می کنند ، نیازهای آنها متفاوت است ، یک چالش بزرگ برای کار با آنها ، و یک فشار بزرگ برای والدین ، معلمان و مربیان آنها نیز هست. سرانجام ، کودکان با استعداد مستحق مربیان با استعداد ، توانمند و برجسته هستند!
شناسایی استعدادهای جوان در ورزش
“اکثر مردم با دیدن یک استعداد ورزشی می توانند آن را تشخیص می دهند. کودک با استعداد با داشتن بهترین توانایی های جسمی در گروه سنی خود ، خود را متمایز می کند. ساتر می گوید که استعدادهای واقعی از قابلیت های ذهنی خاصی نیز برخوردار هستند. آنها هم در جلسات تمرینی و هم در مسابقات می توانند برد و باخت را کنترل کنند. وی این معیارها را پس از پرسیدن از ۱۴ مربی در لیگ برتر فوتبال نروژ در مورد چگونگی تعریف استعداد ، جمع آوری کرد. بسیاری از کودکان و والدین امیدوار آنها تعجب می کنند که چگونه این استعدادها برای تبدیل شدن به ستاره پرورش می یابد. بسیاری از شرایط باید وجود داشته باشد که یک کودک با استعداد موفق شود. این شرایط شامل ویژگی های کودک ، مربی و والدین و همچنین شرایط آموزش و فضای مناسب اجتماعی است.
مشکل استعدادیابی کودکان برای ورزش بسیار پیچیده است. کودکان با استعداد به طور معمول توانایی های بالاتر از حد متوسط را در حوزه های مختلف نشان می دهند. ورزش فقط یک انتخاب ممکن برای آنهاست. آیا تشویق کودکان با استعداد به انجام کارهای عمومی و ورزش های فردی مفید است!؟ آیا تخصصی شدن زود هنگام مفید است؟ تمرین ورزشی پاسخ های روشنی ارائه نمی دهد. مشکل “قهرمانان جوان” این است که آنها به زودی “می سوزند” ، فاقد انگیزه هستند ، آسیب می بینند یا از تمرینات زیاد خسته می شوند. نتایج در مراحل اولیه رشد آنها تضمینی برای موفقیت در فعالیت های ورزشی بعدی آنها نیست. بسیاری از افراد با استعداد به دلیل آموزش ناکافی ، یکنواخت و بیش از حد ، که در نتیجه منجر به آسیب دیدگی و عدم انگیزه درونی می شود ، کار خود را به پایان می رسانند.
روشهای مختلفی برای شناسایی و انتخاب کودکان با استعداد در ورزش وجود دارد. ساده ترین و ابتدایی ترین آن یک روش انتخاب طبیعی است. طبق این روش ، انتخاب کودکان براساس نتایج فعلی در مسابقات انجام می شود. این نتایج می تواند نتیجه کمیت و شدت تمرین متفاوت باشد. نتایج ورزشی همچنین می تواند نتیجه بلوغ بیولوژیکی سریعتر باشد و نه خود استعداد. ممکن است بین سن تقویمی و سن بیولوژیکی دو یا چند سال فاصله وجود داشته باشد. ثابت شده است که این روش غیر قابل اعتماد است. سن بیولوژیکی می تواند یک مزیت یا نقطه ضعف بزرگ برای یک ورزشکار جوان باشد. سن بیولوژیکی پتانسیل مهارت های حرکتی را ایجاد می کند که با نتایج در مسابقات نمایان می شود.
گروه دیگری از روشهای شناسایی و انتخاب به روشهای علمی تعلق دارند. چندین روش بین المللی وجود دارد. معروف ترین موارد زیر است :
- برنامه های استعدادیابی و توسعه در ورزش (TIDPS)
- هوش استعداد ، شخصیت ، مهارت ها (TIPS)
- سرعت ، درک ، شخصیت – SUPS
- مدل متمایز استعداد و استعداد – DMGT
- استعداد – SLO
باید به این واقعیت اشاره کنیم که حتی این روش ها نیز از قابلیت اطمینان بالایی برخوردار نیستند. چنین روشی وجود ندارد که بتواند نتایج را در سن بالغ یک ورزشکار به طور قطعی پیش بینی کند. این فقط این واقعیت را اثبات می کند که شناسایی ، انتخاب و پیش بینی در ورزش یک مسئله پیچیده است. موفقیت در ورزش به عوامل مختلف داخلی و خارجی بستگی دارد. ترکیبی از مهارتهای حرکتی ، عوامل روانی تواناییهای شناختی ، رشد بیولوژیکی و روانی – اجتماعی تأثیر بسزایی در سرعت و پویایی پیشرفت فرد دارد. این فقط نشان می دهد که انسان تا چه اندازه یک ماشین بیولوژیکی پیچیده است و تحت تأثیر اصول غیرقابل پیش بینی است.
تخصصی کردن کودکان در ورزش
این سوال که آیا تشویق کودکان به انجام ورزش خاص در سنین پایین مفید و ضروری است ، معمولاً مطرح می شود. طیف گسترده ای از نمونه های عملی منفی وجود دارد. تخصص اولیه لزوماً به نتایج مثبت مورد انتظار منجر نمی شود. بسیاری از کودکان با استعداد که در سنین پایین نتایج خاصی را در برخی ورزش ها بدست آوردند ، بعداً در زندگی نمی توانند این نتایج را تکرار کنند.
استثنائات خاصی در این قانون وجود دارد. تایگر وودز از سه سالگی گلف بازی را شروع کرد ، نواک جوکوویچ از ۴ سالگی تنیس را شروع کرد و آندره آگاسی از ۶ سالگی ضرب و شتم هم سن و سالان خود را شروع کرد. رقابت بین ورزشهای مختلف برای جوانان ورزشکار با استعداد بسیار زیاد است. تخصص اولیه ورزش با روند خاص تمرین و فشار همراه است. عواقب چنین تمرینی آسیب هایی در ورزشکاران جوان است. تخصص اولیه به معنای فشار محیط ، مربی و والدین برای دستیابی به نتایج عالی است. این باعث می شود فشار ، مسئولیت و استرس زیادی به یک جوان ورزشکار وارد شود.
مربی و والدین غالباً در مورد موفقیت از فرزندان خود انتظارات غیرواقعی دارند. هنگامی که موفقیت و پیروزی ضروری است ، آموزش باید فشرده ، تخصصی و یکنواخت باشد که در نتیجه دیر یا زود منجر به آسیب دیدگی و سیری با تمرین و ورزش می شود. این یک اشتباه فنی است ، جوانان ورزشکار باید آموزش و رقابت را هم از نظر منطقی و هم از نظر احساسی تجربه کنند. آموزش یکنواخت باعث ایجاد آمادگی کامل مهارت های حرکتی که پایه ای برای آموزش خاص است، نمی شود. مسئله ای نیست اگر کودکان از سنین پایین ورزش را شروع کنند ، اما این واقعیت که چنین فعالیتی آنها را از انجام فعالیت های فردی وگروهی با همسالانشان باز می دارد. اگر کودک در دوره رشد و نمو بیشتر تحت فشار قرار گیرد ، نمی تواند به قد مطلوب برسد ، در عین حال سیستم های دیگر نمی توانند به درستی کار کنند .
عوامل منفی تخصصی شدن زود هنگام موارد زیر است:
انزوای اجتماعی – تفکیک ورزشکاران جوان
وابستگی بیش از حد به نتایج ورزشی
استرس روانی
سندرم burn out یا سوختن و واماندگی از ورزش
عدم امکان آموزش
دستکاری مربی و والدین در رابطه با اهدافی که باید محقق شود
عدم انگیزه درونی برای تمرینات و مسابقات
خستگی از ورزش
به خطر افتادن رشد و سلامت یک ورزشکار جوان
ریز آسیب ها و آسیب های خاص
مدل های توسعه ورزشکاران جوان
مسیر رسیدن به نتایج برتر ورزشی راهی طولانی ، دشوار و نامشخص است. به طور متوسط ، این روند ۸ تا ۱۰ سال طول می کشد ، که به معنای حدود ۱۰٫۰۰۰ ساعت آموزش است. نویسنده این نظریه ، یک فیزیولوژیست سوئدی ، آندرس اریکسون است. این نظریه طرفداران و مخالفان زیادی دارد. مدل های پیشرفت ورزشکار از نظر جنبه های ورزشی خاص متفاوت است. علاوه بر مدل کلاسیک رشد ورزشکار با زودتر تخصصی شدن ، مدل واگرایی با دیرترتخصصی شدن بیشتر استفاده می شود. با توجه به این مدل در ابتدا یک آموزش چند بعدی گسترده اعمال می شود که شامل انواع مختلف تمرینات ، ورزشهای مختلف ، رشد مهارتهای اساسی حرکتی و عملکردی است. آموزش باید یک بازی مبتنی بر انگیزه و احساسات مثبت باشد.
روش واگرا بر اساس اصول مدرن نوروفیزیولوژی رشد سیستم عصبی کودک استوار است. رشد فکری و حرکتی کودک در دوره بین ۴ تا ۱۲ سالگی بیشترین رشد را دارد.یکی از معروف ترین مدل های توسعه عملکرد طولانی مدت ورزشکاران مدل کانادایی I. Balya است. این مدل از پنج مرحله تشکیل شده است
پیشرفت ورزشکار:
- مرحله بازی – تمرینات اساسی (اصول)
- مرحله یادگیری (یادگیری تمرین)
- آمادگی اساسی ورزش برای یک مرحله ورزشی خاص
- مرحله آماده سازی مسابقات (تمرین برای رقابت)
- آموزش دستیابی به مرحله نتایج برتر (تمرین برای پیروزی)
منابع:
IDENTIFICATION OF YOUNG TALENTS IN SPORT Milan Žvan, Milan Čoh Glasnik Antropološkog društva Srbije / Journal of the Anthropological Society of Serbia. Niš, vol. 53, str. 119۱۲۳, ۲۰۱۸, UDK 572(05), ISSN 1820-7936. doi:10.5937/gads53-18642
Balyi I. (2002). Long – term athlete development: http://coac-hing. Usolympicteam.com
Ericsson, A. (2007). Deliberate practice and the modifiability of the body and mind: Toward a science of the structure and acquisition of expert and elite performance. International Journal of Sport Psychology, 38, 4–۳۴٫